هر که در میخانه از مستی نزد فریاد، برد...

ساخت وبلاگ
  • قاصدک های پریشان را که با خود باد برد

    با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد

    .

    ای که می پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

    سیل وقتی خانه ای را برد، از بنیاد برد

    .

    عشق می بازم که غیر از باختن در عشق نیست

    در نبردی این چنین هر کس به خاک افتاد، بُرد

    .

    شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن ها

    هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد...

    .

    جای رنجش نیست از دنیا، که این تاراجگر

    هر چه برد، از آنچه روزی خود به دستم داد برد

    .

    در قمار دوستی، جز رازداری شرط نیست

    هر که در میخانه از مستی نزد فریاد، برد...

trandix...
ما را در سایت trandix دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : trandixo بازدید : 224 تاريخ : جمعه 17 آبان 1398 ساعت: 5:21